وانشات عشق بی پایان قسمت ۸

کوک: بغلش کردم و گفتم باشه
کوک: دیدم خوابش برد دیگه هیچ حرفی نزدم و خودم خوابیدم
صبح
دید ت/
صبح بلند شدم تو بغل جانگ کوک بودم خواستم از لپش ببوسم. که چشماش رو باز کرد. ترسیدم
کوک: میخواستی چیکار کنی.!؟
ت/میخواستم تف کنم روت😐
کوک: 😐😂
ت/اولن تو منو چرا بغل کردی!
کـوک: من! من کجا بغلت کردم!
ت/دروغ نگو خودم یادمه 🙄
کوک: باشه اره من بغل کردمت
ت/دیگه به من دست نزن منو دزدیدی هنو انتظار داری چیزی نگم
کوک: بهت گفتم تا یه ماه عاشقم نشی ولت میکنم
ت/کسی عاشق تو نمیشه
کوک: ببینیم و تعریف کنیم
ت/من گشنمههههههه
کوک: جیغ نزن یه متر هم فاصله نداریم برو بخور
ت/چی 😳
کوک: منحرف بدبخت
ت/خودتی
.......... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای پارت بعد لایک ها زیاد باشن🥰✌🏻💝
لباسی که ت/پوشیده بود اسلاید بعد هست
دیدگاه ها (۱۵)

꧁کپشن꧂

لباس ت برای دیدن مینهو

بچه ها بعد این پارت ۸ رو میزارم واقعا کم الانم که دارم امتحا...

سلام اینم پارت جدیدمون اگه میخاین. وانشاتمون رو مثبت ۱۸ کنم ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

پارت ۹۲ فیک ازدواج مافیایی

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط